loading...
عشق_یه طرفه..!
امید_تنها بازدید : 1 شنبه 1392/11/05 نظرات (0)

یه لیوان از تو اون کابینت بردار

+ خب!

- پرتش کن زمین.

+ خب!

- شکست؟

+ آره...

- حالا ازش عذرخواهی کن.

+ ببخشید لیوان، منظوری نداشتم.

- دوباره درست شد؟

+ نه...

- متوجه شدی . . .!!؟؟؟

پس دلی رو نشکن...

امید_تنها بازدید : 1 شنبه 1392/11/05 نظرات (0)

دلم شکسته، دلم را نمی خری آقا؟

مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا؟

اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم؛

تو آبروی کسی را نمی بری آقا ...

امید_تنها بازدید : 1 شنبه 1392/11/05 نظرات (0)

 اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی ، هرگز پول هایت را نشمار ؛
قطره ای اشک بریز و دست هایی را بشمار که برای پاک کردن ،
اشک هایت می آیند. این است ثروت واقعی.

امید_تنها بازدید : 1 شنبه 1392/11/05 نظرات (0)

ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ!
ﻓﻘﻂ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪ .…
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

امید_تنها بازدید : 1 شنبه 1392/11/05 نظرات (0)
مرد هر کاري ميکرد که سگش را از خود دور کند فايده اي نداشت اين سگ هر کجا که صاحبش ميرفت به دنبالش حرکت ميکرد براي اينکه از دستش خلاص شود چوبي يا سنگي را بلند ميکردو به سويش مي انداخت اما فايده اي نداشت با هر سنگي که صاحبش براي او ميانداخت چند قدمي به عقب بر ميگشت و بارديگر به دنبالش راه ميافتاد آن روز هم همين اتفاق افتاد آنقدر مرد به کار خود ادامه داد تا هر دو به لب ساحل رسبدند و مرد از روي عصبانيت چوبي را برداشت و ضربه اي به سر سگ زد ضربه چوب آنقدر سنگين بودکه سگ بيچاره ديگر توانايي راه رفتن نداشت در اين هنگام موج سنگيني از دريا برخاست و مرد را به همراه خود به دريا کشانيد مرد که شنا بلد نبود درحالي که دست و پا ميزد از مردم درخواست کمک ميکرد اما کسي نبود که او را نجات بدهد مرد کم کم چشمايش را بست اما احساس کرد که يک نفر او را آهسته آهسته به سمت ساحل ميکشاند وقتي که دقت کرد ديد که سگ با وفايش در حالي که خون از سرش ميچکد شلوارش را به دهن گرفته و با زحمت او را به ساحل ميکشاند مرد در حالي که سرفه ميزد به سگش نگاه ميکرد که ببيند به کجا خواهد رفت ديد که سگ به گوشه اي رفت و آرام جان داد
امید_تنها بازدید : 1 جمعه 1392/11/04 نظرات (0)

با خود گفتي اگر اين بار ببينمش دست او را مي گيرم ، خيلي محكم مي گيرم و نمي گذارم كه برود . او بايد براي هميشه ** بماند  

دستي را گرفتي اما اين دست كيست كه خيلي سرده ؟ تو دست در دست تنهايي دادي . اون دست رهات نمي كنه !

امید_تنها بازدید : 1 جمعه 1392/11/04 نظرات (0)

شاید اگه بدونم دیگه منتظر نمونم که عقربه های ساعت بودنمو محکوم کنن
منم میرم
همونطور که از یادت رفتم
میرم تا دیگه سنگینیه بغضامو تو گلوم تحمل نکنم
تا اون همه خاطره رو به دوش نکشم . شکستم زیر این خاطره ها

درباره ما
Profile Pic
متفاوت ترین سایت دلشکستگان...! عشق_از نوع یه طرفش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 76