فاطمه هستم
تو بيمارستان به دنيا اومدم
از بچگي بزرگ شدم
چند سال سن دارمت
و دوران کودکيم بچه بودم
با رفيقام دوست شدم
بعضي شبا مي خوابم خواب مي بينم
تو خونمون زندگي مي کنم
تا حالا هم نمردم
مــرا دخـــتر خانـــوم مے نـامــند....
مــضمونــے که جذابيتــش نفــس گـيــر استــــ....
دنياے دخترانه مـن...
نه با شمع...
نه با عروسـک معنــــا پيدآ نمــےکند....
و نه با اشک و افسون....
امــا تمام اينها را در بر مےگيــرد...
مــن....
نه ضعيفم نه ناتـــوان.....
چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور و بـــآزو مے پــسندد.....
اشکــ ريـختـن ضعفـ مـن نيستـ ....
قدرت روح مــن است...