loading...
اثرانگشت
sme بازدید : 11 جمعه 05 مهر 1392 نظرات (1)

  زني با لباسهاي كهنه و نگاهي مغموم، وارد خواروبارفروشي محل شد و با فروتني از فروشنده خواست كمي خواروبار به او بدهد.
 وي گفت كه شوهرش بيمار است و نمي­تواند كار كند، كودكانش هم بي­ غذا مانده­ اند.
فروشنده به او بي­ اعتنايي كرد و حتي تصميم گرفت بيرونش كند.
 زن نيازمند باز هم اصرار كرد.
فروشنده گفت نسيه نمي­دهد.


مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را مي­ شنيد به فروشنده گفت: ببين خانم چه مي­خواهد خريد او با من.
 فروشنده با اكراه گفت: لازم نيست، خودم مي­دهم!
-  فهرست خريدت كجاست؟ آن را بگذار روي ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر !


زن لحظه­ اي درنگ كرد و با خجالت، تكه كاغذي از كيفش درآورد و چيزي روي آن نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت.
همه با تعجب ديدند كه كفه ترازو پايين رفت.


خواروبار فروش باورش نمي­شد اما از سرناباوري، به گذاشتن كالا روي ترازو مشغول شد تا آنكه كفه­ ها با هم برابر شدند.
در اين وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوري، تكه كاغذ را برداشت تا ببيند روي آن چه نوشته است.
روي كاغذ خبري از فهرست خريد نبود، بلكه دعاي زن بود كه نوشته بود:
 اي خداي عزيزم! تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده كن. 


 فروشنده با حيرت كالاها را به زن داد و در جاي خود مات و مبهوت نشست.


  زن خداحافظي كرد و رفت و با خود انديشيد:

 فقط خداست كه مي­داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است ... 

sme بازدید : 15 شنبه 30 شهریور 1392 نظرات (0)
دختره با كلي آرايش برگشته ميگه: واقعا شما پسرا اين دختر چادريا رو از ما بيشتر دوس دارين؟ پسره خيلي رك گف: آره !!! دختره جواب داد: پس اگه دوسشون دارين چرا نگاهشون نميكنين و سرتون رو ميندازين پايين از پيششون رد ميشيد؟؟؟ پسره گف: آره تو راس ميگي ما نبايد سرمون رو پايين بندازيم اصلا سر پايين انداختن كمه بايد تعظيم كرد در مقابل حجاب حضرت زهرا
sme بازدید : 11 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

زاهدی گویدجواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.


اولمرد فاسدی از کنار من گذشت و من 

گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد

او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوممستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت

 به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.

گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سومکودکی دیدم که چراغی در دست داشت

 گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ 

کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت

 و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارمزنی بسیار زیبا که درحال خشم

 از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول

 رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.

گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم

 چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست؛

 تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

sme بازدید : 24 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

روزی کسی در راهی بسته ای یافت که در آن چیزهای گرانبها بود و

آیةالکرسی هم پیوست آن بود . آن کس بسته را به صاحبش رد کرد . او را

گفتند چرا این همه مال از دست دادی ؟ گفت : صاحب مال عقیده داشته

که این آیة الکرسی مال او را از دزد نگاه می دارد و من دزد مال هستم

نه دین ! اگر آن را پس نمی دادم در عقیدۀ صاحبان آن خللی راجع به دین روی

می داد ، آنوقت من دزد دین هم بودم !

sme بازدید : 11 دوشنبه 25 شهریور 1392 نظرات (0)

بنا بر آیات و روایت، جهان روزی را در پیش دارد  که در آن روز، تمام کشورهای کوچک و بزرگ به یک کشور تبدیل می‌شود، مرزهای جغرافیایی کشورها برداشته می‌شود و یک حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی تشکیل می‌شود و بر تمام جهان، یک دین و آیین، یک قانون اساسی و یک رهبر حکومت می‌کند.

 

دین آینده جهان در قرآن

خداوند درباره جهانی شدن اسلام و غلبه آین دین مبین بر سایر ادیان چنین فرموده است: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».1 در جای دیگری نیز چنین فرموده است: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می کند، آنچنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند».

sme بازدید : 8 یکشنبه 24 شهریور 1392 نظرات (0)

انگشتتان را وارد اقیانوس کنید و دوباره خارج کنید آن وقت آب باقی مانده بر روی انگشت شما با آب اقیانوس مقایسه میشود که همان مقایسه زندگی دنیوی و اخروی است

-حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

sme بازدید : 9 یکشنبه 24 شهریور 1392 نظرات (0)

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت.
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
 
 

sme بازدید : 14 یکشنبه 24 شهریور 1392 نظرات (0)

كاش به جاي جمله 

شايد اين جمعه بيايد شايد....  

بگوييم/

كاش اين جمعه بيايد كاش...

sme بازدید : 10 یکشنبه 24 شهریور 1392 نظرات (0)

نمیدونم داستان فیلم چیه! اما واقعا شما چه برداشتی دارین ؟؟

یک زن با چندین مرد , اسمشم گذاشتن یکی برای همه...

برداشت از شما...

اما 20 و اندی سال پیش رفت  یکی برای همه ...

برداشت از شما....

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 1,169