بنویس با خط الماس رو تن نازک شیشه ، که بدون نور چشمات شب من سحر نمیشه
زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد / بی تو اما بوی ریحان ، بوی زندان میدهد
خردمندان اگر من میروم دیوانه ای کمتر
وگر کاشانه ای ویران شود غم خانه ای کمتر
مر امستی نمیبخشد شراب تلخ تنهایی
اگر مستی دهد جام شما پیمانه ای کمتر
شما شمع دل افروزید ومن پروانه ای تنها
شمانورید و گرد شمعتان پروانه ای کمتر
جزای خیر باشد هر که از بندم رهایی داد
به حسرتخانه دانش چومن دیوانه ای کمتر
اگر در محفل یاران نمیبینید سامان را
به یاد عاشقان بی خانه سر افسانه ای کمتر
باز می اید به گوشم نغمه چاوش ایل
ازمیان غربت ابادی خاموش ایل
خسته می ایم شبی ازجاده های برفگیر
می سپارم خویش رادرگرمی اغوش ایل
زیرتیغ وضربه ییلاق وقشلاق زمان
زخمهایی باستانی حک شده بردوش ایل
دی بلالی تازه دارم درگلوی تشنه ام
خوانده ام این نغمه هاراسال هادرگوش ایل
با صدای ضربه سم سواران میدود سرخی خون سیاوش دررگ پرجوش ایل
درباره ما

شعرنو
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
پیوندهای روزانه
شعرنو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
باران