loading...
کنور
عسل بازدید : 0 یکشنبه 26 مرداد 1393 نظرات (0)

روزی

همه این شعرها را رها خواهم کرد

پای سکوت چکاوک خواهم نشست

شراب خواهم نوشید

مزه اش

ترانه ای خواهد بود که

خیال با تو بودن را زیر دندانم شیرین می کند!

روزی

از بازی این جمله ها و این کاغذها خسته خواهم شد

روی نردبان اردیبهشت خواهم ایستاد

شراب خواهم نوشید

فریاد خواهم زد...
این روزها اگر خودت را رها کنی ول می شوی میان یک عالمه اخبار بد. داعش که گویا از کنار انسانیت هم رد نشده یکبار، دارد ظلم می پراکند به نام اسلامی که معلوم نیست الفباش را کِی و کجا نوشته. غزه هم که وضعش معلوم است، بیچاره زن ها و کودکان بی پناهش. اینجا بازهم هواپیما در دل همه سقوط کرده و خیلی ها پرپر شدند و خیلی ها بی کس شدند و خیلی ها دل پریشیده. اینجا توی شیرها روغن نباتی می ریزند و توی روغن نباتی آب می ریزند و توی آب آهک می ریزند و توی آهک گچ می ریزند و توی گچ نمک می ریزند و ... خلاصه هیچ چیزمان سرجایش نیست!

اینجا دیگر هیچ چیز خوب نیست. اما من همچنان از تو می نویسم.... چه برسرم آمده؟ تو چگونه مرا فتح کرده ای که بی اختیار از کنار تمام خون ها و رگبارها و بی کسی ها و اشک ها می گذرم و مستقیم راه تورا پیش می گیرم. تو چگونه رسوب کرده ای در من که غم دوری نگاهت سیاه ترین اندوه های عالم شده. به گمانم معامله ای که نگاه تو با دل من کرد، اگر کشورم با آن گروه نمی دانم چند به علاوه یک می کرد شاید حالا کسی شکم گرسنه اش را شب ها لای زانوانش مچاله نمی کرد و شاید همه خواب های مردمم شیرین بود. فلسفه این دلبستگی دیگر از گنجایش قلم ها و کاغذهای عالم هم گذشته انگار! گاهی از خودم خجالت می کشم، از چشمان معصوم دخترکان بی پناه آن دیار خجالت می کشم، از تن های سوخته در آتش آن هواپیمای بی بال خجالت می کشم، از همه اشک های بی پروایی که روی گونه های خاک گرفته مادران سر می خورد خجالت می کشم. اما من همچنان از تو می نویسم...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 9