شهرستان رستم یکی از شهرستانهای تازهبنیاد استان فارس میباشد که در سمت شمال غربی این استان واقع شدهاست. مرکز این شهرستان شهر مصیری میباشد.
این شهرستان قلمرو طایفه بزرگ رستم از ایل ممسنی است و دارای دو بخش مرکزی و سورنا میباشد.این منطقه از نظر آب و هوایی دارای دو نوع آب و هوای سرد و معتدل است. دارای دو جلگه بزرگ رستم ۱ و رستم دو است که دارای زمینهای بسیار حاصلخیز میباشد. این شهرستان از شمال به استان کهکیلویه و بویراحمد، از جنوب به بوشهر، از شرق به شهرستان شیراز و از غرب نیز به استان کهکیلویه و بویراحمد منتهی میگردد. شهرستان رستم دارای کوههای بلند و برفگیر و گیاهان جنگلی به ویژه گیاه بلوط میباشد که دارای خواص خوراکی، درمانی، رنگرزی، چرم سازی و غیره میباشد. این شهرستان از نظر گیاهان دارویی بسیار غنی است.
روستای گودرز واقع در شهرستان رستم درفاصله 22 کیلومتری از شهر نوراباد قرارگرفته است.
با آب و هوایی نسبتا گرم در تابستان و معتدل و مرطوب درزمستان(یا مدیترانه ای)که امکان کشاورزی و بهره برداری از زمین و همچنین پرورش دام بویژه گاو و گوسفند را امکان پزیر کرده است.روستای گودرز با جمعیتی در حدود 2000نفر که اکثرا اقتصادی بر مبنای کشاورزی ودام پروری دارند.و با قرار گرفتن در حوضه آبریز رودخانه فهلیان و باران مناسب در زمستان امکان کشت گندم جو و دانه های روغنی را فراهم می کند.وجود منابه آبهای زیر زمینی و چند چشه دیگرنیز کشت در تابستان را امکان پزیر کرده است.کشاورزان محصولاتی از قبیل برنج،ذرت ،هندوانه،ماش،کنجد و صیفیجات دیگر را به عمل می اورند.در گذشته در روستا باغات فراوانی بوده که اکنون مزروعی گشته اند و تنها یک باغ بزرگ به همراه چند باغ کوچک وجود دارد.در نتیجه با وجود محصولات کشاورزی فراوان که زایعات آن اساس کشاورزی میباشد. پرورش دام را نیز آسان گردانیده است.البته باید به این نکته توجه کرد که کمبود بارش وخشک سالی موجب نوسان در برخی از دورها شده و فشار فراوانی بر اقتصاد روستا وارد میاورد.
روستای گودرز با قدمتی چندین هزار ساله یادگاری از تمدن ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان می باشد. که وجود آثار تاریخی نقش برجسته کرنگون، قلعه تل اسپید و چهار بازار شاهدی بر این ادعا می باشد در گذر تاریخ همیشه اقوامی در این منطقه سکونت داشته اند که یقیناً بخاطر زمینهای مناسب و آب فراوان به کشاورزی و دامداری پرداخته اند و اکنون نیز شاهد هستیم که پس از چندین هزار سال چیزی قریب 90 درصد از روستائیان به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند.
طایفه رستم
طایفه رستم در حال حاضر در سرزمینی ساکن است که شهرستانی به همین نام است.
گفته اند کی خسرو پس از کناره گیری از پادشاهی و هنگامی که برای گوشه نشینی به کوه دنا می رفت، در ممسنی فعلی توقف کرد و به پاس خدمات رستم به ایران این منطقه را به او هدیه کرد و گفت: دشتی پراز زر را به تو می سپارم.(همتی،1388)
در قلمرو جغرافیایی رستم تیره های منگزوری( منگودرزی)، بهمیاری( بهمنیاری)، شوسینی(شاه حسینی)، ضامنی، دشتی، غلویی، عوداللهی( عبداللهی)، مصیری، بختیاری،چوگی، ده تینی، ارجی، کولی، پرینی، مراسخونی، نوگکی، مرزونی، گیوه کش، روسی، پهناکله ای، شاه بهرامی، تیرتاجی، سادات عنا، سادات شاه قاسم، سادات شاهزاده میراحمد( امان اللهی بهاروند، 1371)، تیره سادات فخر، سادات مختاری قرار دارد.
بر اساس نوشته محققین کلانتران این طایفه بدین شرح بوده است.
کاگرجی، خان علی خان، کمال خان، علی قلی خان، خان علی خان، الله قلی خان کوچک،جعفرقلی خان، امام قلی خان، حسین قلی خان(فسایی،ج اول،304 )
پژوهشگران نوشته اند در اواخر قرن سیزدهم قمری در کنار طایفه رستم طایفه کوچکی به نام " محمد صالح" سکونت داشتند که کلانتران رستم در تضعیف آنها کوشیده تا بتوانند آنها را به طایفه رستم منضم نمایند، از این رو طایفه مذکور در همسایگی طوایف دیگر پراکنده شدند.(گرمرودی،1012-1011)
از حوادث تلخ و پرفراز و نشیب این منطقه می توان به جنگهای گجستان، دورگ مد و جنگ تامرادی با حکومت اشاره نمود.
در جنگهای فوق مردم سلحشور منطقه به جنگ با ظلم ستمشاهی به مبارزه برخاسته و پس از تار ومار نمودن ارتش شاهنشاهی و دادن شهدای گرانقدر به آیندگان راه مبارزه را آموختند. در این مبارزه ها گاه دشمن با استفاده از عمال داخلی ضرباتی بر پیکر مجاهدین وارد می نمود.
آخرین کلانتر و خان این ایل حسینقلی خان رستم فرزند امام قلی خان بود که به اتفاق پسرش جعفرقلی، حبیب الله خان شهبازی رییس طوایف سرخی، ناصرخان طاهری رییس ایل بویراحمد و فتح الله حیات داودی رییس لرهای حیات داودی به اتهام مخالفت با اصلاحات ارضی و برپایی شورش عشایر جنوب در سال1343 در شیراز به حکم دادگاه نظامی فارس به دار آویخته شد.
سرداران نامی ممسنی
رستم جهان پهلوان نامی ایران
سون(سورنا) : سردار نامی ایران و شکست دهنده کراسوس رومی در پوزه سرنا رستم فارس( ممسنی)
شهرک ممسنی مرزبان فارس: در برابر اعراب مقاومتهای زیادی کرد.
ابو طاب زید نو بندگانی:
صلاح الدین محمود لر: اتابکان فارس سردار نامور ایران
دشمن زیار رستم کاکویه: ایران
امام قلی بیگ ممسنی: ایران
مقیم بیگ ممسنی: ایران
بابا خلیل ممسنی: ایران
محمد خان بلوچ ممسنی: ایران
میری خان ممسنی
ولی خان ممسنی
خان علی خان ممسنی
محمدرضا خان دشمن زیاری ممسنی
شهباز خان ممسنی بلوچ
رستم خان ممسنی بلوچ
عبدالکریم براهویی
علی مردان خان براهویی
سردار فتح محمد محمد حسنی
سردار عارف جان محمد حسنی
حاج ظفر افشون
حاج ظفر افشون در روستای نوگک شهرستان نورآباد ممسنی متولد شد. وی پس ازورود به وزارت کشور توانست در مدت کوتاهی پله های ترقی را بپیماید.از جمله مسئولیت های وی:
رئيس كميته امداد حضرت امام (ره) ممسني ،
- بخشدار مركزي نورآباد ممسني ،
- شهردار نورآباد ،
- فرماندار شهرستان ممسني ،
- فرماندار شهرستان لامرد ،
- بخشدار مركزي ياسوج ،
- رئيس اداره سياسي فرمانداري شميرانات ،
- فرماندار شهرستان پاكدشت ،
- مدير كل اداري مالي استانداري تهران ،
- معاون سياسي امنيتي استانداري ايلام ،
- معاون سياسي امنيتي استانداري كهگيلويه و بويراحمد
زمانی قمی، افشون و یا داود کرمی کدامیک استاندار ایلام می شوند؟
هر چه به زمان تشکیل کابینه و تعیین مدیران ارشد و میانی دولت تدبیر و امید نزدیک می شویم گمانه زنی پیرامون افرادی که شانس همکاری با دولت اعتدالگرای روحانی را پیدا می کنند نیز شدت و حرارت بیشتری پیدا می کند.
در این میان تعیین استانداران مناطق مختلف نیز از سوی فعالین سیاسی و رسانه ها با حساسیت دنبال می شود. در همین خصوص اخیراً از یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود شنیده شده است که نام چند تن از مدیران سابق ایلام بیش از دیگران برای نشستن بر کرسی استانداری شنیده می شود. زمانی قمی استاندار ایلام در دولت اصلاحات در فاصله سالهای 78 تا 81 در این سمت حضور داشت به همراه ظفر افشون معاون امنیتی سیاسی استانداری ایلام در سالهای80 تا 81 و داود کرمی مدیرکل پیشین سیاسی انتظامی استانداری همدان از گزینه هایی هستند که نامشان در صدر لیست گزینه های استانداری ایلام به چشم می خورد
منبع : وب سایت خبری تحلیلی عصر ایلام

سورنا، سردار ايراني
سورنا (سورن پهلو) سپاه ايران را در نخستين جنگ با روميان فرماندهي کرد و روميها را که تا آن زمان در همه جا پيروز بودند، براي اولين بار با شکستي سخت و تاريخي روبرو ساخت. او را جواني خردمند، نيکوچهره، تنومند، دلير، بلندبالا، با موي بلند توصيف كردهاند که پيشاني بندي به سبک ايرانيان باستان بر سر ميبست.
خاندان سورن يکي از هفت خاندان معروف ايراني (در زمان اشکانيان و ساسانيان) بود. سورن در زبان پهلوي به معني نيرومند است. از ديگر نامآوران اين خاندان ويندهفرن (گندفر) است که در سده نخست ميلادي استاندار سيستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سيستان و بلوچستان را در بر ميگرفت. برخي مشابهت هاي تاريخي و رفتاري سبب شده كه او را با رستم دستان، قهرمان حماسي ايران يکي به شمار بياورند.
ژول سزار (Julius)، پومپيه (Pompee) و کراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروايان بزرگ روم بودند که مشترکاً سرزمينهاي پهناوري را که به تصرف دولت روم در آمده بود، اداره ميکردند. آنها در سوم اکتبر سال 56 پ.م در نشست لوکا (Luca) تصميم حمله به ايران را گرفتند.
کراسوس فرمانرواي بخش شرقي کشور روم آن زمان يعني شام(سوريه) بود و براي گسترش دولت روم در آسيا، سوداي چيرگي بر ايران، دستيابي به گنجينههاي ارزشمند ايران و سپس گرفتن هند را در سر ميپروراند و سرانجام با حمله به ايران اين نقشه خويش را عملي ساخت. وي فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.
کراسوس (رئيس دورهاي شورا) با سپاهي مرکب از 42هزار نفر از لژيونهاي ورزيده روم که خود فرماندهي آنان رابرعهده داشت، به سوي ايران روانه شد و ارد (اشک سيزدهم) پادشاه اشکاني، سورنا را مامور جنگ با کراسوس و دفع يورش روميها کرد. نبرد ميان دو کشور در سال 53پ.م در جلگههاي ميانرودان (بينالنهرين) و در نزديکي شهر حران يا کاره (carrhae) روي داد. در جنگ حران، سورنا با يک نقشه نظامي ماهرانه و به ياري سواران پارتي که تيراندازان چيره دستي بودند، توانست يک سوم سپاه روم را نابود و اسير کند. کراسوس و پسرش فابيوس Fabius (پوبليوس) در اين جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکي از روميان موفق به فرار گرديدند.
روش نوين جنگي سورنا، شيوه جنگ وگريز بود. اين سردار ايراني را پديدآورنده جنگ پارتيزاني (جنگ به روش پارتيان) در جهان ميدانند. ارتش او دربرگيرنده زرهپوشان اسب سوار، تيراندازان ورزيده، نيزهداران ماهر، شمشيرزنان تکاور و پياده نظام همراه با شترهايي با بار مهمات بود.
افسران رومي درباره شکست شان از ايران به سناي روم چنين گزارش دادند: «سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاکتيک و سلاحهاي تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ايراني با خود مشک کوچکي از آب حمل ميکرد و مانند ما دچار تشنگي نميشد. به پيادگان با مشکهايي که بر شترها بار بود، آب و مهمات ميرساندند. سربازان ايراني به نوبت با روش ويِِژهاي از ميدان بيرون ميرفتند و به استراحت ميپرداختند. سواران ايران توانايي تيراندازي از پشت سر را دارند. ايرانيان کمانهايي تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پاي پيادگان ما را که با سپرهاي بزرگ در برابر آنها و براي نگهباني از سواران مان ديوار دفاعي درست کرده بوديم ، به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبينهاي دوکي شکل بودند که با دستگاه نويني تا فاصله دور و به صورت پيدرپي پرتاب ميشد. شمشيرهاي آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از يک نوع سلاح استفاده ميکرد و مانند ما خود را سنگين نميکرد. سربازان ايراني تسليم نميشدند و تا آخرين نفس ميجنگيدند. اين بود که ما شکست خورديم، هفت لژيون را به طور کامل از دست داديم و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد...»
جنگ حران که نخستين جنگ بين ايران و روم به شمار ميرود، داراي اهميت بسيار در تاريخ است؛ زيرا روميها پس از پيروزيهاي پي درپي، براي اولين بار شکست بزرگي خوردند و اين شکست به قدرت آنان در دنياي آن روز سايه افکند و نام ايران را بار ديگر در جهان پرآوازه کرد.
همان گونه که دولت هخامنشي در مرزهاي خود در باختر براي نخستين بار با گسترش و کشورگشايي يونان برخورد کرد و پيشرفت يونان را درشرق و آسيا متوقف گردانيد، دولت روم نيز در پيشرفت مرزهاي خود در خاور، با سد قدرتمند ايراني روبرو شد و از آن پس گسترش و توسعه آن دولت در آسيا، پايان پذيرفت. بعد از پيروزي سورنا بر کراسوس و شکست روم از ايران، دولت مرکزي روم دچار اختلاف شديدي شد و براي نزديک به يک قرن، رود فرات مرز رسمي دو کشور ايران و روم گرديد و مناطق ارمنستان، آسياي صغير، شام و بين النهرين تبديل به استانهايي از ايران گرديدند. روميها براي جلوگيري از شکستهاي آينده و به پيروي از ايرانيان، ناچار شدند به وجود سواره نظام درسپاه خود توجه بيشتري بنمايند.
منبع: روزنامه اطلاعات
شجره نامه خوانین طایفه رستم و دشمن زیاری:
محمد رضا خان خان علی خان
علی رضا خان الله قلی خان
بابا خان خانعلی خان
آقا خان اله قلی خان کوچک
مراد قلی خان جعفر قلی خان
علیرضا خان جعفر خان
غالب نویسندگان دوره اسلامی منشاء قبائل ساکن درکهگیلویه ، ممسنی و بختیاری را از کردهایی می دانند که از نواحی سوریه ، شامات و از طریق راههای غرب ایران به این مناطق رسیده و اقامت گزیده اند ، یا در نتیجه جنگ و گریزهای قبائل و حکام ، طوایف و ایلاتی از شمال عراق و سوریه به این ناحیه کوچ نموده اند . و با توطن دراز مدتی ، بومی منطقه شده اند .
بخصوص توجه عمده جغرافیا نویسان و مورخان دورانهای آغاز پس از اسلام به دوره ی فرمانروایی آل بویه بر مناطق غرب و جنوب ایران است . و قبائلی را هم مثال می زنند که بفرمان عضدالدوله به کوهستانهای بختیاری و کهگیلویه کوچانیده شده مهاجرت کرده و اقامت گزیده اند . اما آنچه گویای حقیقت و منطق و حاکم بر نظریه فوق می باشد این است که آیا ممکن است تصور نمود این همه سرزمین ها ، کوهها ، رود ، جنگل ، دشت و خاک و آب که در کهگیلویه ، ممسنی و تمام شمال خوزستان و منطقه لرستان و بختیاری را در بر می گیرد هزاران سال بدون سکنه مانده باشد تا اقوام مهاجری از سرزمینهای آنطرف کوهستانهای لرستان بدین سوی وارد شوند و زندگی کنند و ببالند ( پیشرفت ) و به این اسانی و سرعت و سهولت این همه روستا و شهرک و آبادیها بوجود آید و زبان و آداب و رسوم و تفکرات فلسفی و بینشهای دینی و فرهنگ عامه خاص خود را بنیان گذارند و در ثبات آن بکوشند و آنچنانکه تا به امروز پایدار و زنده باقی بماند ؟ بی هر بحث و تفسیر و گفتگوی چنین پدیده ای ممکن نیست .
پس این مسئله که اقوامی از نقاطی خارج از دامنه های زاگرس به این کوهستانها مهاجرت کرده و منشاء نژادی این مردم را تشکیل داده باشد . نادرست است و به طور یین در روزگار ، ساسانیان ، اشکانیان ، هخامنشیان و عیلامیان ( ایلامی ها ) مردمانی در این مناطق می زیسته که ارتباطی با « شامات » نداشته اند و با طبیعت و تدبیر و صنعت خود زندگی می کردند و مسائل و مشکلات روزمره ی زندگانی خود را البته جنگ و ستیز با اقوام مجاورشان هم جزء آن مسائل بوده است خود حل و فصل می کرده اند . آثار عیلامی ، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی و حتی کتیبه های خوانده شده ، دلائل غیر قابل تردیدی بر این واقعیت تاریخی است .
مردم لرستان ، بختیاری ، کهگیلویه ، ممسنی و حتی دشتستان بوشهر از یک نژاداند و با یک زبان سخن می گویند و می توان گفت تقریباً دارای آداب و رسوم فرهنگ عامه و مشترکند . زبان آنها لری است و تحقیقات جامعه شناسی و مردم شناسی تا آنجا که موفق به مطالعه علمی درباره آنها شده است . آنها از یک نژاد و یک منشاء قومی می داند و البته با دلائل علمی زبا شناسی و شواهد فرهنگ مادی باستان شناسی و حوادث و سر گذشتهای محققان تاریخی همه آنها را در دسته ی اقوام ایرانی و در مجموعه ی گروه هند و اروپایی و به اصطلاح جدیدتر « اریایی » یا « ارین ها » قرار داده اند .
تیره لر ( لرها ) :
طبق گفته مینورسکی : « لرها تیره ای ایرانی هستند که در جنوب غربی ایران به سر می برند و به چهار شعبه لرهای خاص ( ساکنان لرستان فعلی و پشتکوه ) ، ممسنی ، کهگیلویه ، بختیاری تقسیم می شوند .
وجه مشترک بین لرها زبان آنها است . صفت اختصاصی گویش لری بیانگر این است که این منطقه اصولاً تحت تأثیر ایرانیان پارسی ( زبان ) قرار داشته است . نه مادها . اقوام بومی که پیش ا زآمدن آرایی ها در این سرزمین می زیسته اند یا هنگام کوچ ایرانیان از میان رفته اند و یا اینکه ایرانی شده اند .
اطلاعات قومی شناسی ( نژاد شناسی ) درباره لرها بسیار ناچیز است . در این مورد می توان به یادداشت های دوهوسه ( در سال 1859 فرماندهی یک قوم لر را به عهده داشت ) ، و دو خانیکف ، و دانیلو ( خیلی جزئی و سطحی ) رجوع کرد .


تپه ی تل گنگون (نوگک)
تپه ی باستانی گنگون در حدود 500متری شرق روستای نوگک ومشرف به رودخانه تنگ شیوواز شمال به کوه مصلی (مصلا)قرارگرفته وموقعیت جغرافیایی آن َ29-30و عرض جغرافیایی34َ-51 طول جغرافیایی می باشد.طول این تپه 75 وعرض آن 70متر وارتفاع آن درحدود 5/11 متر از سطح زمین های اطراف خود بلندتراست ،بستر ودیواره های اطراف تپه گنگون
گِل رس بوده که طی دوران های استقرار انسان برهم انباشته گردیده ودر جای جای اطراف این تپه ی باستانی نشانه ی حیات وسفال های دوران تاریخی ،خردشده بطورپراکنده قابل روئیت اند.
وبطور حتم استقراربر بستراین تپه مربوط به یک دوران نبوده ودر دوره های متعددی را شامل می شود ،تا آنجا که مرتبط به دوران های استقرار بر سطح این تپه می گردد می توان استقرار انسان را بر بستر این تپه به دوران های مشروحه زیر مرتبط ساخت:
1- دوران تلگپ متعلق به 4000سال پیش از میلاد
2- دوران باکون B2متعلق به 4000سال پیش ازمیلاد
3-دوران بانش متعلق به3000سال پیش از میلاد
4-دوران تیموریان ،شقا متعلق به 1000تا1500سال پیش از میلاد
5-دوران هخامنشیان متعلق به 500سال پیش از میلاد
آنچه مسلم است ساخت سفال های تل گنگون هم دست ساز وهم چرخ ساز بوده که به وسیله ماده چسبنده ی گیاهی ویا خمیری نارنجی وکرمی در نوع های مختلف ساخته می شدند.
همچنین سفال های مربوط به دوران ساسانی ،اسلامی برروی این تپه مشاهده گردیده اند که جای جای این تپه در سال های اخیر شبانه توسط افراد سود جو به طور غیر مجاز حفاری شده است.
منبع:روستاهای ایران
انشان سرزمینی کوهستانی تمدن ایلام بودهاست که قبل از مهاجرت آریاییها به ایران و سکونت آنها در مناطق ایران که رستم جزء اصلی انشان یا انزان بودهاست. اهمیت رستم در این زمان همین بس که تا همین اواخر مورخان تل اسپید را پایتخت انشان مینامیدند، در دوره ایلام عصر طلایی آن را پادشاهانی بوجود آوردهاند که از حوالی فهلیان برخاسته بودند. ورزیدهترین و سلحشورترین مردم ایلام در همین منطقه زندگی میکردند. هنگام مهاجرت آریاییها به ایران، پارسه در امتداد کوههای زاگرس به فارس آمده و آنرا به نام خود «پارسه» نامیدند. گروهی از قبایل پارس از جمله آنها قبیله «مردها» در منطقه رستم سکونت گزیدند.
آقای گریشمن (girishmsn) آثار داودور (davdivar) مادر دختر در حسین آباد رستم را قبر پادشاهان اولیه سلسله هخامنشی میداند. به تحقیق مشخص است که طایفه مردها از جمله دامداران پارسی بوده که در ممسنی و رستم فعلی سکونت داشتهاند. مورخ یونانی کت پاس کورش بزرگ را پسر چوپانی از قبیله مردها میداند بدین ترتیب ایشان معتقدند که کورش نسبتی به هخامنش و قبیله او نداشتهاست.
در جنگ هخامنش با اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم زبدهترین سربازان ایران را قبیله مردها تشکیل میدادند و هنگامی که داریوش سوم شکست خورد مردم شهرستان رستم و ممسنی به رهبری آریوبرزن در، دربند پارس «پشتکوه رستم» به مقاومت دست زده و تا همگی کشته نشدند لشکر اسکندر نتوانست به درون پارس وارد شوند. در دوره ساسانیان رستم و ممسنی بازار مهم مناطق دیگر بودهاست.
در زمانی که سپاهیان مسلمان به ایران آمد به جرأت میتوان گفت که خونینترین مقاومتها و نبرد مسلمانان با ایرانیان در زمان حسن قاضی ممسنی «توز» به وقوع پیوستهاست. مورخان نوشتهاند که دفاع از ایران در توز به وسیله کرتها (عشایر)صورت میگرفت که گروه، گروه از کوهها برای دفاع سرازیر شده و به دفاع میپرداختند.
مردم رستم مثل سایر مردم ایران به دین اسلام گرایش پیدا کردند و مذهب آنها تشیع بودهاست. سالها پس از اسلام به دلیل سکونت قومی به نام شولها در رستم و تمام ممسنی این منطقه شولستان نام گرفت.
در دوره اتابکان، شولستان مورد حمایت اتابکان فارس بوده و از آن به بعد ممسنی و از جمله رستم تابع فارس شده و با دیگر مناطق لر نشین پیوندی نداشتهاست و در اواخر دوره صفویه و اوایل دوره افشار نام شولستان منسوخ بوده و ممسنی جای شولستان را گرفتهاست.
(نام رستم به ۸۰۰سال در تاریخ بدین نام شناخته شدهاست. رستم یادآور پهلوانان ایران و سنبل ملی و جوانمردی منطقه خواهد بود.)
در دوره صفویه که محمود افغان که محمود افغان به ایران لشکر کشید و شهر اصفهان را به محاصره درآورد، مردم ممسنی و به تبعه آن مردم رستم جان بر کف نهاده و لشکری به سوی اصفهان برای دفاع از کشور تدارک دیدند و اگر عدم کفایت شاه صفوی نبود آنها به همراه دیگر ایرانیان هجوم افغانها را در نطفه خفه میکردند و ویرانیهای بعد بوجود نمیآمد.
در زمان قاجار، چنان آوازه خان علی خان رستم بالا گرفت که حکومت را به وحشت انداخت به طوریکه فتحعلی شاه قاجار خود برای سرکوبی اهالی رستم تهران را ترک گفت و در اصفهان اجل مهلتش نداد و درگذشت.
شهرستان رستم نه تنها یکی از قدیمیترین مناطق باستانی فارس، بلکه یکی از کهنترین منطقه باستانی ایران و بین النهرین به شمار میرود. بقایای اجساد آثار کشف شده در تپه تل بندو و برابر کاوشهای صورت گرفته توسط باستان شناسان آثار زندگی در این شهرستان به ۷۵۰۰ سال پیش برمیگردد. تمدنهای پیش از تاریخ این شهرستان مربوط به هزاره پنجم تا هشتم پیش از میلاد و عصر نو سنگی و همچنین تمدنهای تاریخی میلادی آن به هزاره سوم پیش از میلاد و تمدنهای اسلامی آن مربوط به قرون آغازین اسلامی برآورد میگردد. یک هزاره پیش از ورود آریائیها به فلات ایران تمدنهای نیکویی در اقصی نقاط شهرستان رستم پابرجا بودند که میتوان به نقش برجسته کورنگون، سه تلان ایلامی در ۴۴۰۰ سال پیش اشاره کرد. در نوشتار لوحههای گلی خزانه تخت جمشید، چندین شهر باستانی در منطقه رستم یاد شده که دو تای آن به نامهای هوهنوری و یونانی در این لوحههای خطوط ایلامی ذکر گردیدهاست که محل فعلی آنان در چهار بازار تل اسپید، دهنو و منصورآباد تعیین شدهاست. بیش از ۵۰ کیلومتر جاده سنگ فرشی روزگار هخامنشی، اشکانی و ساسانی از قلب این شهرستان میگذشت و یکی از دربندهای مهم پرشیا، پارس محسوب میگردید. شهرستان رستم در ازمنه قدیم یکی از مناطق سوق الجیشی و استراتژیکی فارس به شمار میرفته که میتوان از لشکرکشی اسکندر مقدونی، کراسوس سردار رومی، والرین امپراطور روم را در آن نام برد.