loading...
عارفانه و عاشقانه

 

به نام خدا

توصیف زمان گذشته،حال،اینده

همه دانشمندان، گذر عمر و زمان را به سه قسم تقسیم کرده اند گذسته-حال-اینده

از نظر علمی منطقی است و عامه ی مردم ان را قبول و باور دارند و از آغاز خلقت همین خط سیر بوده و هست و بسیاری از دانشمندان در مورد گذشته و حال و اینده نظریه های مختلفی دارند از جمله انیشتین و بسیاری از شعرا و نویسندگان به یک شکل توصیف کردند. و ما خود تصاویری از این گذر می نویسیم که برای ما گنگ و نا مفهوم جلوه می کند.

به ایده و نظر من: گذشته=مثل فرد سالخرده ای است که چنون از زمان مرگش میگذرد.

زمان حال مثل جوانی است که به تازگی پا به دوران زیبای جوانی گذاشته.

و زمان اینده همانن جنینی است که در رحم مادر روزگار تکامل نیافته.((راقی بی بونه))

 

((خدا با ماست))

خدا با ماست و چه اسانیست که می دانیم ما

ساکی با جای یک حسرت،

کوله بار اندوه بر دوش،

و چه اهنگیست که مرا میخواند به دور ترین نقطه حد!

بیدی که شاخه بر سر پیچکی تاب زده

سفری بی همراه ، گم شدن تا ته بن بست خیال

و محض ترین دوروغ همراهی

هر کجا سردی لرزیدن بود

جولان صدایی از باد به درون چاله سمع میپیچید!

از سفر ترسی نیست!

این سفر بود که تر سید، و سفر می داند من خدارا دارم.

((بر گرفته از کتاب 13 ماه زمستان))

((نویسنده راقی بی بونه))

 

((ادراک کلام))

بر اندازه دیده ای را که به کوه می نگرد

شتاب زده واژه را در مخیله خویش می پرورد

هر نفس ساده می اندیشد به جسم سکوت خویش

به لذت هم اغوشی کوه به راه ، تا سقوط یک درویش

به این شعر توجه ندارد کسی!

درک به درک ندارد پاره شدن از جامه بی کسی

پند دادن اوشو صوفی که خود را می شمارد بر تر

ذهن کسی ادراک ندارد از اشعار شاملو در سر

تکرار مکرر واژه های یک و اعظ

اذهان ساده اندیش چیزی نمی دانند از حافظ

یک نفس برای اتمام بیت فاقد از معنی

اگاه نیست کسی که از نظر شاعر که گویند شعر یعنی واژه بر پشت واژه زدن نیست و بیت های بعدی

مجهول است روزگار دیوانه وار سعدی

قسم به سگاس افریدگارمان

کسی جزء خود عشق نمی داند از شعر های ان

حال به هرکس نظز می کنی نظر افکند به شعر های من

این اخرین شعر نیست خلاء عشق پر شده از هوای من

سرت را اگر به بالینت افکندی یاد آن مشیری را

کمی به سهراب ، صدای پای آب را گوش کن ، یاد فقیری را

نفرت از کشیدن نقش واژه در شب مخوف

کاش جای آن زاده شود تکرار ادراک نعمت خدای رئوف

بین من و سایه ها جایی ندارد دوستی

مردمان چه نا اگاه شدند گویند صدق ندارد درخش کاویان

 

به نام خدا

((چند خط بنویس))

زمزمه میکردم از دل تا به سر انگشتان وجودم

می نوشتم تا صبح تا بانگ اذان میرسید وقت سجودم

چه شب ها شیون های پرندگان شب، شیشه ی دلم را می شکستن

چه روز ها پرسه زنان در خیابان در جاده ها زنجیر غم را می گسستن

چند خط بنویس وقت نوشتن شده است

دیگر فکر گنجایش و تاب تاب نوشتن ندارد شاید وقت خفتن شده است

خاطره ها را از قلم بر کاغذی پاره ای میسپارم

قلم را لای انگشتان سردم می گذارم و قلم روی کاغذ می فشارم

دل تهی مغز تهی هردو میگویند باز چند خط بنویس

بنویس یادگاری باشد که یادت اورد چه شب ها چشم بود خیس

نیم نگاهی به ساعت از نیمه شب هم گذشته

نیم نگاهی به تقویم روی دیوار خالی از ایام خجسته

باز ندای دل می اید چشمهارا بگشای  به قلم و کاغذ بنگر

عمری در خلوت خود می جنگم با قلم با دفتر ولی بی سنگر

چشم به سختی بسته شد قلم می گوید دیگر ننویس

خواب عذا بست بر ما خواب هم می گوید چند خط بنویس

 

((نکند روزی از معبود خود جدا شوی))
دیگر برای عاشق، سینه ای نیست که دریده شود
دیگر برای معشوق واژه شعری نیست که سروده شود
زمین احساس، خشک است و ترک خورده
دیگرنوازنده ی سازی نیست که ستوده شود
دیگر اسمان نمیغرد، ابر نمی بارد
دیگر طغلی نمیگرید کسی از فردایش چیزی نمیداند
سرود تسلیم شد، رنگ بی رنگ شد
مردمان مالک شدند زمین رعیت، خدایا کجایی که زمینت مالکی دارد
قصه حقیقت گفتن در این جهان کار من است
مثل حقیقت خدا که میگوید:من طبیبم مخلوق بیمار من است
اما مردمان از کمالت می نالند و باز میگویند
مامحکوم در این جهانیم زمین چوبه و خاک دار من است
ای اذ هان ساده نیندیشید هرگز نکند دمی از خدا غافل شوید
خارج از دریای نعمت او گردید وارد ساحل شوید
هرکه از معبود دور شود از عقل دور میشود
نکند روزی رسد بی خدا به چوبه ی دار روید نکند جاهل شوید
سوز عشق اش را کشیدن دلچسب است زیبا
گفته هایش در قران محمد(ص) امده نظری اند از به جمله شیوا
هر سرودش بوی رستگاری و ازادی میدهد
طعم باده ی مستی عشق خدا میدهد، بی دلیل سرکش ان من را تا گلویت شود گوارا

                                                                                         به نام خدا
این خطبه بر لوح محفوظ نقش بست و جبرئیل بر رسول خدا(ص) قرائت کرد:
((الحمد ردائی و العطمه کبریائی و الخلق کلهم عبیری و امائی یا ملائکتی و سکان جنتی بارکوا علی،علی بن ابیطالب حبیب محمد(ص) فاطمه(س) بنت محمد فانی قد بارکت علیها و قد زوجت احب النساء
الی من اجب الرجال الی من النبین المرسلین))
ستایش ردای من و عظمت و بزرگی مخصوص من و تمام خلق بنده من و کنیز مندای فرشتگانم وای ساکنان بهشت من، بر دوسدار محمد(ص) یعنی علی بن ابیطالب(ع) تبریک بگویید و بر فاطمه(س) دختر محمد(س) مبارک باد بگویید:زیرا من بر آن دو برکت
دادم و محبوبترین زنان را به محبوب ترین مردان انبیاء و رسولان تزویج نمودم.
در همان سند آمده که یکی از فرشتگان به نام راحیل عرض کرد:بارالها برکت آنها در چیست؟
خطاب شد:محبت انهارا حجت خود بر خلق قرار داد
و به عزت و جلال خودم که ذریه ی انهارا خزانه دار خود در زمین ساخته و تمام معادن علم را به دست انها سپردم و پس از انبیاء به وجود انها بر خلق احتجاج میکنم.
در کشف العمه از انس بن مالک روایت میکند که گفت: من در حضور حضرت خاتم النبیاء(ص) بودم که اثار وحی در جبینش ظاهر گشت و پس از لحظه ای فرمود: ای انس می دانی که جبرئیل به من چه پیغام اورده؟ گفتم نه یا رسول الله(ص) ،
رسول(ص) فرمود: جبرئیل به من از جانب خدا پیغام اورد که خدا فرمان داده تا دخترم فطمه(س) را به علی(ع) تزویج کنم انگاه به من فرمود: برو ابوبکر، عثمان، طلحه، زبیر و انصار را خبر کن تا حاضر شوند، من اطاعت کردم چون مجلس به مهاجر و انصار اراسته شد: علی(ع) را خواست و فرمود:
یا علی(ع) پرودگار مرا امر فرمود که فاطمه(س) را برای تو عقد کنم به چهار مثقال نقره ایا راضی هستی؟ عرض کرد: یا رسول خدا راضی هستم. همگی حضار مبارکباد گفتند، سپس رسول خدا به منبر رفت و خطبه ی عقد را جاری فرمود.

                             به نام خدا
کاش همه انسان ها بدانند که بعد از نام ((خدا)) پنج اسم گره گشا و کلید و حل هر مشکلی است.
نام های گره گشا و توبه حضرت ادم(ع):
وقتی اسامی پنج تن مقدس را جبرئیل برای حضرت ادم قرائت میکرد، جبرئیل گفت: یا ادم این نام ها را بخاطر بسپار که بعد ها یقینا به آن ها نیازمند می شوی و آن اسمها مشکل گشای تو خواهند بود. بعد از آن، که حضرت آدم(ع) مرتکب آن ترک اولی شد و در نتیجه بر زمین فرود امد، بعد از 300سال اشک ریختن (به یاد آن نامهای مقدس افتاد) و به همراه آن اسم های مبارک دعایی ترتیب داد.
((پرودگارا به حق محمد،علی،فاطمه،حسن و حسین(ع) ، یا محمود، یا اعلی، و یا محسن یا فاطمه از خطای من در گذر و توبه مرا قبول فرما.
و در آن هنگام از خداوند حق تعالی خطاب آمد که یا ادم:در آن حال دعا در می خواست می کردی که گناهان همه فرزندانت را بیامرزم همه ی آنان را می بخشیدم.

سوخته تر از انم که اتش به دنیا بزنم 

نفرین شده ی روزگارم حک شده شیوا بر بدنم

گواه باشید که دل به هرکه دادم ان را زود شکست 

ذل به رقیب داد و به هر بیگانه ای که بود دل بست 

زاده ی غم و غصه منم گرفتار درد شدم 

ای یار بی وفا ببین چه زود در جوانی پیر مرد شدم 

 

 

              (راقی بی بونه & ارتیس)

باز امشب در خواب غمی تازه به سراغم امد

مثل ساعقه بر خوابم زد نور تیره رنگ غم به چراغم امد

نور به پرتو خسته ی شمع جاده ها فاقد از هر سوار 

پشت شیشه ی پنجره بودم دیدم سایه ی تنهایی بر دیوار 

همه جا تاریک بود سایه شب زده و لرزان بود 

چهره ی سرد و غم انگیز و سیاه باز امشب زیر باران بود

 

             رضا قرایی قرا(راقی بی بونه)

تعداد صفحات : 2

درباره ما
این سایت شامل مطالبی از جمله : شعر ها و متن های عارفانه و به علاوه مطالبی عاشقانه میباشدو مطالبی در مورد موسیقی و ساز گیتار و کمی از متد های اموزشی . ملودی ها و اکورد ها و .... که برای جمع اوری این مطالب که در اختیار شما دوستان عزیز گذاشته میشود که از این مطالب حداقل کمکی به شما کرده باشیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    در مورد این سایت چه نظری دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 507