آدمهــــــا . . . یک زمـــــانی . . . در یک جــــایی . . . ناخواسته
خودشـــــــان را جا میگذارند و میروند .
دلـتنگیهایـم را
زیـر دوش حمّــام میبَـرم،
بُـغـضـم را
…
میـان شُـرشُـر آبِ داغ میتـرکـانـم،
تا همـه فـکـر کننـد
قرمـزیِ چشمـانـم
از دم کـردنِ حمّـام است!!!!!!
وابستگــی هــا
وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند بــا بهــره هـــای
سنگیــن...........
اي کاش زندگي را...
جهان به تصادفي زاده شد
و به تصادفي خواهد مرد و من رها شده ام در بادها. من فرشته ي کودک خوش گماني بوده ام در پي سيمرغي بي نشان که نشاني خانه ام را گم کرده ام...
اي کاش زندگي را مجال مردني بود
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!
لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!
دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...
می خوام تنها باشم...
سه چیز مهم !
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟
خــوب مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه ی دوستت دارم هایِ دروغین آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین های دور احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم.
ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
ﻋﺒﺎﺭﺕ " اصن ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ " ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻗﻄﻌﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ در آن گند زدید!
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
پشت هر مرد موفقي هيچي نيست ! زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده، چسبيده به زندگيش، پولاشو جمع كرده، زندگيش روبراه شده.
اگر کسی رو دوست داری؟
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار و محبت کن … !
کاری که خدا با تو می کند…
خسته ام ...!
خسته ی نبودنت ...!
خسته از روزهایی که بی تو شب میشود ...
و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند...
و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...!
میگذرد ...!
میگذرد و باز هم میگذرد ...!!!
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!
یه وقتایی یه جاهایی یه حرفایی...
چنان آتیشت می زنه که
...دوست داری فریاد بزنی ! ولی نمیتونی
...دوست داری اشک بریزی و نمیتونی حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه
!تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه به این میگن درد بی
درمون
...!!!
یکی بود یکی نبود
...این جمله همیشه آغازگر قصه هایی بود که می شنیدم
ولی قصه من که آغاز شد
...هیچکس نبود
!نه من بودم و نه تو
...من و تو همیشه دو نفر بودیم
:یکی بود، یکی نبود
...تو همیشه نبود قصه و من ،
چه فرق می کرد که بی تو بودم یا نبودم؟
من وتو هیچ وقت ما نبودیم
!قصه را بی هم آغاز کردیم
به این امید که شاید در فصلی از آن به هم برسیم
...ولی تمام فصلها گذشت و به هم نرسیدیم
...و قصه نا تمام ماند
...من و تو می توانستیم ما باشیم
ولی
.........
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای
…
در این سیاهی چه چیزی نهفته است که با همه تاریکی اش
باز چشمان را به خود خیره میکند
هنوز هم به انتهای آسمان و ستاره های دور تر نگاه میکنم
آن وقت است که آسمان بیشتر زیبا می شود
زیرا جلوه زیباییش را می بینی
دورند اما نزدیک
آدمی دو قلب دارد
قلبي كه از بودن آن باخبر است و قلبي كه از حضورش بيخبر.
قلبي كه از آن باخبر است، همان قلبي است كه در سينه ميتپد.
همان كه گاهي ميشكند؛
گاهي ميگيرد و گاهي ميسوزد
گاهي سنگ ميشود و سخت و سياه
و گاهي هم از دست ميرود ...
با اين دل است كه عاشق ميشويم
با اين دل است كه نفرين ميكنيم
و گاهي وقتها هم كينه ميورزيم ...
يادم باشد حرفي نزنم كه به كسی بربخورد
نگاهي نكنم كه دل كسي بلرزد
خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
يادم باشد كه روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نيست
يادم باشد جواب كين را با كمتر از مهر
و جواب دو رنگي را با كمتر از صداقت ندهم
يادم باشد در برابر فريادها سكوت كنم
و براي سياهي ها نور بپاشم
يادم باشد از چشمه درس خروش بگيرم
و از آسمان درس پاك زيستن
يادم باشد سنگ خيلي تنهاست ...
يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند
يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن
به دنيا آمده ام ..... نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان
يادم باشد زندگي را دوست دارم
خدایا
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تــو ؟!
تعداد صفحات : 5